داماد ابراهیم یزدی در مصاحبه با سحام: عدهای مانع نزدیکی یزدی با آیت الله خمینی می شدند
ابراهیم یزدی این روزها در شهر ازمیر ترکیه و در بستر بیماری است. به همین بهانه، سحام گفتوگویی داشته با «دکتر مهدی نوربخش» استاد روابط خارجی و تجارت جهانی دانشگاه هریسبرگ آمریکا، از اعضای برجستهی نهضت آزادی، از یاران صمیمی و داماد ایشان، که میتواند پرده از موضوعاتی بردارد که تا به حال به آن پرداخته نشده است.
تاریخ سیاسی معاصر ایران مشحون از رخدادهای مهم و تاثیرگذار در سرنوشت ایران و ایرانیان بوده است. این رهگذر شاهد بروز و ظهور اشخاصی است که منشأ اثرات مثبت و منفی بسیاری بودهاند و در بزنگاههای تاریخی نقش برجسته ایفا کردهاند.
«دکتر ابراهیم یزدی» بدون تردید یکی از سیاستمداران برجسته و دولتمردان تاثیرگذار در این عرصه است. مشاور امام، وزیر امور خارجهی دولت موقت و دبیرکل حزب «نهضت آزادی ایران» از نقشهایی است که وی در چند دههی اخیر ایفا کرده است.
ابراهیم یزدی این روزها در شهر ازمیر ترکیه و در بستر بیماری است. به همین بهانه، سحام گفتوگویی داشته با «دکتر مهدی نوربخش» استاد روابط خارجی و تجارت جهانی دانشگاه هریسبرگ آمریکا، از اعضای برجستهی نهضت آزادی، از یاران صمیمی و داماد ایشان، که میتواند پرده از موضوعاتی بردارد که تا به حال به آن پرداخته نشده است.
نوربخش درخصوص نحوه ارتباط و آشنایی «یزدی» با آیتالله خمینی گفت: “این ارتباط به پیش از انقلاب و وقتی نهضت مقاومت ملی تشکیل شد، بازمیگردد و بخشی از اقداماتش تماس با روحانیان مبارزی بود که در صحنهی سیاست حضور داشتند. بعد از ۱۵ خرداد ۴۲ و به دلیل شناخت متقابل «آیتالله خمینی» و شادروان «مهندس مهدی بازرگان» این روابط نزدیکتر شد. تلاش بازرگان بر این بود که روحانیان بانفوذ وارد عرصه مبارزات سیاسی شوند و آقای خمینی در این عرصه بود و حامیان فراوانی هم داشت! این ارتباط بعد از تبعید آقای خمینی هم ادامه داشت و تنها با ایشان نبود.”
حضور دکتر یزدی در عکسها و فیلمهای دادگاههای انقلاب این شائبه را ایجاد کرد که وی در اعدامها نقش داشته است. نوربخش با توجه به اینکه یزدی هیچ مسئولیتی در دادگاههای انقلاب نداشت تصریح کرد: “اولین مسئولیت یزدی پس از انقلاب «معاون نخستوزیر در امور انقلاب» بود و پس از احراز مسئولیت وزارت امور خارجه این مقام به «شهید مصطفی چمران» رسید. یکی از نظرات استراتژیک دکتر یزدی که آیتالله خمینی هم با آن موافق بود این بود که به ارتش دست نخورد و در مقابل مردم قرار نگیرد. تلاش زیاد یزدی بر آن بود تا فرماندهان ارتش را مجاب کند کار رژیم تمام است و انقلاب به بار نشسته. و به همین دلیل بهتر است تا نظامیان به پادگانها برگردند و همراه نظام شوند که متاسفانه فرماندهان ارتش و به ویژه ارتشبد رحیمی، فرماندار نظامی تهران از وی استنکاف نکردند. دلیل ناراحتی مشهود یزدی در عکسها و فیلمهای آن دوران، این موضوع است. اما از این ناراحتی و حضور چنین سوءاستفاده شد که وی در اعدامها نقش مستقیم داشته درحالیکه اینطور نبوده است. یزدی دائم با افرادی مانند «صادق خلخالی» و «هادی غفاری» در مجادله بود تا مانع اعدامها شود و صحت این مدعا خاطرات خلخالی است که در آن آورده: [یزدی نمیگذاشت ما کارمان را انجام دهیم]. تلاش یزدی، دولت موقت و نهضت آزادی این بود تا محاکمهها در دادگاه علنی و با حضور وکیل مدافع برگزار شود. این پافشاری دو دلیل عمده داشت. اول اینکه انقلاب و حکومت نوپای ایران اعتبار و وجهه بینالمللی خود را حفظ کند و دوم اینکه باور داشت آنان اطلاعات زیادی از رژیم گذشته دارند و بهتر است این اطلاعات را در حضور مردم افشا کنند. یزدی از طرفی میگفت، اینها خانواده دارند، حق ملاقات دارند و حق دارند وصیتنامه بنویسند.”
این جدالها به آنجا میرسد که او برای اعتراض نزد آیتالله خمینی میرود. دولت بازرگان سخت با اعدامها مخالف بود و اتهامی که گفته میشود بیشتر از جانب حزب توده به آنها زده شد که دولت موقت آمریکایی است و در اعدامها نقش داشته در حالیکه همانطور که قبلاً گفته شد، خاطرات خلخالی و بسیاری دیگر که در قید حیات هستند ادعای تودهایها را رد میکند.”
استاد روابط خارجی دانشگاه هریسبرگ آمریکا درباره شایعات اختلاف نظرهای دکتر یزدی با مهندس بازرگان پس از استعفای دولت موقت گفت: “هیچ اختلاف نظری درون نهضت بین بازرگان و یزدی وجود نداشت. اختلاف بین «مرحوم مهندس عزتالله سحابی» و بخش رادیکالتر نهضت با این دو بزرگوار بود. مرحوم سحابی بر این باور بود که هدف باید مبارزه با امپریالیسم باشد درحالیکه یزدی و بازرگان هدف را مبارزه با استبداد میدانستند. پس از استعفای دولت موقت بسیاری تلاش کردند تا یزدی را از بازرگان و نهضت آزادی دور کنند و وعدههایی دادند که هر آنچه از قدرت لازم باشد در اختیار خواهی داشت. یکی از افرادی که تلاش زیادی در این راه کرد مرحوم «سیداحمد خمینی» بود. به هر حال دکتر حاضر به انفصال از نهضت آزادی و مهندس بازرگان نشد و تا پایان عمر همراه ایشان ماند زیرا دکتر یزدی بیش از هر چیز مجذوب اخلاق مهندس بازرگان بود.”
دکتر نوربخش در بخش دیگری که مربوط به سردی روابط آیتالله خمینی و دکتر یزدی که پس از استعفای دولت موقت رخداد، گفت: “آقای خمینی به شکلهای مختلف سعی کرد تا از کارایی دکتر یزدی استفاده کند. سرپرستی روزنامه کیهان که موجب محبوبیت این روزنامه شد و آقای «سیدمحمد خاتمی» جانشین ایشان در کیهان شد و دیگری مسالهی کردستان. اما عدهای مانع نزدیکی یزدی با آقای خمینی در آن دوران شدند. به طور مشخص مرحوم «سید احمد خمینی» و مرحوم «آیتالله هاشمی رفسنجانی» بیش از همه نقش داشتند. ”
یکی از اختلاف نظرها در آن دوران ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر بود. “دکتر یزدی و نهضت آزادی مخالف ورود ایران به خاک عراق بودند. در آن زمان آقای خمینی را قانع کرده بودند که «بصره» باید تسخیر شود. دکتر یزدی اما به سه دلیل مخالف بود. یکی اینکه این کار مغایر با قوانین بین المللی و ایران به عنوان کشوری متخاصم معرفی می شد. دوم فتح بصره کار آسانی نبود و دشوار تر از آن نگهداری از این شهر بود و سوم تلفات زیاد جانی و خسارت های مالی که کشور و مردم باید متحمل می شدند. این اختلافها موجب سردی روابط شد. یزدی و نهضت تلاشهای زیادی برای ادامه تماس داشتند و درخواستهای چند بارهی ملاقات مورد قبول واقع نشد و تلاش آنهایی که مخالف نزدیکی آنان بودند به بار نشست.”
پس از درگذشت مهندس بازرگان در اوایل دهه ۷۰ خورشیدی، دبیرکلی نهضت آزادی به دکتر یزدی رسید. گفته میشد این جانشینی با مخالفتهایی در درون نهضت روبهرو بوده است. این عضو برجستهی نهضت آزادی در این باره گفت: “خالصانه همانطور که قبلتر گفتم، اختلافات همانی بود که درباره مرحوم مهندس سحابی گفته شد که درنهایت منجر به انشعاب شد. با وجود اختلافات اندک، نهضتیها این افتخار را داشتند که دبیرکل آنان دکتر یزدی است. به طور مشخص رابطه دبیرکل با اعضا در زمان دکتر یزدی در حد اعلای احترام بوده و اعضا نیز بر این باور بوده و هستند که شایستهترین شخص برای جانشینی مرحوم بازرگان، دکتر یزدی است. به طور قطع یزدی مخالفانی هم داشت اما اینکه این اختلافات چه و تا کدام حد بوده، خیلی اساسی نبود. پس از انتخاب ایشان به دبیرکلی شاهد انسجام بیشتری در نهضت هستیم. این موضوع انکارناپذیر است که مرحوم مهندس بازرگان شخصیتی بزرگ و کمنظیر بود و پر کردن جای وی اصلا کار آسانی نبود اما این مهم به دلیل داشتن سعهی صدر، رهبری و اخلاق از عهده دکتر یزدی برآمد. به طور قطع میگویم که نهضتیها از این انتخاب بسیار خوشحال بودند و آن را در زمانهای مختلف نشان دادند.”
نوربخش با اشاره به زمان درگذشت آیتالله خمینی و ارتباط یزدی و نهضت آزادی با رهبری جدید جمهوری اسلامی گفت: “پس از درگذشت آقای خمینی هیچ رابطهای بین یزدی و آیتالله خامنهای برقرار نشد. آقای خامنهای مشکلات شخصی با دکتر یزدی داشتند که قصد ورود به این مقوله را ندارم اما میدانم که ریشهی مشکل به روزهای نخست انقلاب بازمیگردد. اما لازم است بگویم که رابطه یزدی رفتهرفته با مرحوم «آقای هاشمی» بهتر از سالهای قبل شد. پیش از سفر قبلی دکتر به جهت مداوا و در زمان حیات آقای هاشمی، «محمد هاشمی» برادر ایشان برای عیادت به منزل دکتر یزدی رفته و یک جلد کتاب خاطرات امضاشدهی مرحوم هاشمی را برای دکتر یزدی هدیه بردند. ما این نزدیکی را به فال نیک گرفتیم.”
عضو برجستهی نهضت آزادی درباره خاطرات چاپ نشده ابراهیم یزدی گفت: “این خاطرات حدود ۱۰ جلد هستند که ۳ جلد آن همراه با یک ضمیمه به زیور طبع آراسته شده است. مابقی خاطرات در ایران اجازه چاپ نیافته و مقداری هنوز آماده چاپ نشده است. در مورد سرنوشت خاطرات به زودی تصمیمگیری خواهد شد. شخصا بر این باورم که این خاطرات باید در اینترنت و در اختیار همگان قرار گیرد. انتشار خاطرات دو تن در ایران بسیار حائز اهمیت است. دکتر ابراهیم یزدی و مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی. آنچه در مورد دکتر یزدی میدانم این است که او هیچ ابایی از گفتن چیزی که مربوط به سرنوشت مردم است، ندارد. اطمینان داشته باشید روزی این خاطرات منتشر و پرده از موضوعات ناگفتهی بسیاری برداشته خواهد شد. نکات سرنوشتسازی از روزهای پیش از انقلاب در پاریس، پس از انقلاب و دورهِی دولت موقت، دوران جنگ، شورای انقلاب، برکناری و حصر آیتالله منتظری و تابستان سیاه ۶۷ از نکات ناگفتهی این خاطرات است. انتشار آنها تعهدی اخلاقی به نسل جوان ایران است که از خیلی موضوعات بیخبرند.”
دکتر یزدی در جایی گفته بود: اصل ولایت فقیه در قانون اساسی براساس شخصیت آیتآلله خمینی تبیین شده بود نظر ایشان درباره این اصل قانون اساسی چه بود؟ “در ابتدا بگویم که مهندس بازرگان در جایی گفته بود: ولایت فقیه قبایی است که بر تن آیتالله خمینی دوخته شده است و این حرف دکتر یزدی دنبالهی همان نظر آقای بازرگان است. اما درباره قسمت دوم پرسش باید بگویم که نهضت آزادی و دکتر یزدی به هیچ شکل به ولایت فقیه اعتقاد نداشتند. این عدم اعتقاد در جزوهای که نهضت آزادی بعد از تبدیل ولایت فقیه به ولایت مطلقه رخ داد، آمده و به طور بسیار روشن آن را همردیف استبداد میداند. در نگارش و تحریر این کتاب ۴ تن نقش مستقیم داشتند؛ مرحوم مهدی بازرگان، ابراهیم یزدی، عبدالعلی بازرگان، رضا صدر و البته گروهی دیگری از اعضای رده بالای نهضت نیز در تالیف آن نظر دادند.
بخش سیاسی این کتاب به دکتر یزدی مربوط میشود. نکتهای که نهضت آزادی بارها بر آن تاکید ورزیده التزام به قانون اساسی موجود است با این اعتراض که این اصل نمیتواند صورتی دموکراتیک داشته باشد. گفتارهای مهندس بازرگان و مرحوم «آیتالله سیدمحمود طالقانی» در زمان گنجاندن این اصل در قانون اساسی و در آن زمان نشاندهنده همین مخالفت آشکار است.
تاکید میکنم که نهضت آزادی همانطور که قبلا ذکر شد به قانون اساسی موجود التزام دارد اما از آنجایی که این نظریه هیچ اشتراکی با دموکراسی ندارد به همین دلیل باوری به این نظریه ندارد. البته نهضت در این وجه با مرحوم «آیتالله منتظری» موافق است که این نظریه جنبهی نظری داشته و فاقد جنبهی حکومتی است.”
گفته میشود پس از رخدادهای بعد از انتخابات سال ۸۸ نهضت فعالیتهای خود را به صورت خودخواسته به حال تعلیق درآورده ممکن است در این باره توضیح دهد؟
“هیچ تعلیقی صورت نگرفته است. اما میتوان گفت نهضت آزادی فعالیتهای خود را محدودتر کرد چون نیروهای جوان نهضت: «عماد بهاور»، «حمید معتمدیمهر»، «امیر خرم» و… دستگیر و تحت فشارهای امنیتی بودند. این محدودیت راهکاری بود تا این نیروها از فشارهای روحی در امان باشند. دکتر یزدی هم در آن دوران ۶ ماه زندانی شد که ۳ ماه آن به صورت انفرادی گذشت.
با وجود این محدودیت، نهضت آزادی تشکیلات و ساختار خود را حفظ کرد و باور داشت که این فعالیتهای هرچند محدود یک مسئولیت اخلاقی و تعهد سیاسی- اجتماعی است.”
از داماد دکتر یزدی پرسیدیم، مشکل دکتر یزدی برای سفر اخیرشان جهت مداوا به آمریکا چه بود؟ چرا با جود داشتن گرینکارت این سفر صورت نگرفت؟
“دکتر یزدی پیش از انقلاب شهروند آمریکا (سیتیزن) به شمار میرفت اما طبق قوانین ایالات متحده وقتی شخصی در دولتی خارجی مسئولیتی داشته باشد شهروندی آمریکا را از دست میدهد و دکتر یزدی پس از انتخاب در دولت موقت این عنوان شهروندی آمریکا را از دست داد. بعدها برای دریافت «گرینکارت» اقدام کرد اما چون اعتباری برای آن قائل نبود و کوششی برای تمدید آن نکرد آن گرینکارت هم باطل شد. عمدهترین دلیل تمایل اخیر برای سفر به آمریکا این بود که برخی فرزندان ایشان امکان سفر به ایران را ندارند و آمریکا بهترین جایی بود که بتوانند گرد پدر جمع شوند. دلیل اسکان موقت ایشان در ازمیر هم همین است تا فرزندان بتوانند به راحتی به پدرشان دسترسی داشته باشند. دکتر یزدی در دو ماه آخر دولت اوباما و برای ادامه مداوا درخواست روادید و حتا اقدام به مصاحبه کرد اما با وجود شناختی که از او داشتند، ویزای ورود را برایش صادر نکردند.”
نوربخش در پاسخ به این پرسش که این روزها اعضای جوانتر نهضت آزادی در همایشها و نشستهای مشترک با اصلاحطلبان نزدیک به حکومت و آنانی که قبلا در حکومت بودهاند، شرکت فعال دارند این نزدیکی را میتوان اینطور ارزیابی کرد که نهضت در آینده به دنبال نقشی در بدنهی حکومت است، گفت: “هدف نخست نهضت آزادی این است که از جنبش دموکراتیک در ایران حمایت کند و فرقی نمیکند این حمایت و همکاری با چه کسانی باشد. نهضت آزادی با وجود اختلافاتی که با برخی اصلاحطلبان داشت اما نهایت کوشش خود را در همکاری با دولت آقای «سیدمحمد خاتمی» از خود بروز داد.
می توان گفت نهضت آزادی هیچ تصور و کنشی برای حضور در بدنهی قدرت و حاکمیت ندارد و اگر این تمایل وجود هم داشته باشد امری عجیب و غیراخلاقی نیست. اما در حال حاضر همانطور که گفتم هدف، کمک و حمایت از حرکتهای اصلاحگرایانه است.”
استاد دانشگاه هریسبرگ آمریکا و عضو نهضت آزادی ایران، سازوکار انتخاب دبیرکل را در نهضت آزادی چنین بیان کرد: “تمام عزیزانی که عضو نهضت آزادی هستند با رای خود «شورای مرکزی» را انتخاب میکنند. نقش این شورا شبیه نقش مجلس در نظامهای پارلمانی است و نهضت از نظر تشکیلات به نظامهای پارلمانمحور شباهت دارد. همان شورای مرکزی با رایگیری و با اکثریت آرا شخصی را به عنوان دبیرکل برمیگزینند و این انتخابها از ابتدا تا انتها شکلی کاملاً دموکراتیک دارند.”
رهبر فقید انقلاب در زمان حضور در پاریس وعدههایی در مورد شکل حکومت داده بودند که بخشی از این وعدهها به هر دلیلی پس از انقلاب محقق نشد. نوربخش در توضیح این پرسش گفت: “یکی از دلایل نزدیکی زیاد دکتر یزدی و آقای خمینی این بود که به راحتی با یکدیگر صحبت و بحث میکردند و در موارد متعدد به نتایجی می رسیدند برای مثال به کوشش مرحوم «دکتر حسن حبیبی» اساسنامهای در پاریس و با کمک سایر آقایان و از جمله دکتر یزدی تنظیم میشود و آقای خمینی در واقع پیشنویسی از قانون اساسی را در آنجا امضا میکنند تا تعهدی باشد که در تهران به همهپرسی گذاشته شود. در آن پیشنویس هیچ اثری از اصل ولایت فقیه نبود. همچنین در پاریس به موضوعاتی مثل، کمونیستها هم حق آزادی بیان دارند، قصاص، حقوق زنان و… پرداخته شد. آقای خمینی در آن زمان طوری صحبت میکردند که هیچکس فکر نمیکرد اوضاع بعدها به گونهای دیگر رخ بنماید. به هر حال آنچه پس از استقرار نظام با آن روبهرو شدیم چیزی نبود که در پاریس بر سر آن گفتگو شده بود. یکی از ناراحتیهای دکتر یزدی این بود که چرا وعدههای آقای خمینی تحقق نیافت؟ یزدی باور داشت که آیتالله خمینی با صداقت و صمیمیت تمام از وعدهها سخن میگفت اما وقتی به ایران بازگشت به کثرت قدرتی که به عنوان رهبری کاریزما در ایران به آن دست یافت، واقف شد و دریافت که پتانسیل این قدرت در عمل فراوان است و کسانیکه تمایل زیادی به در دست گرفتن قدرت داشتند توانستند به نحوی به ایشان نزدیک شوند. باور شخص دکتر یزدی این بود که وقتی قدرت عنانگسیخته باشد میتواند با هر رهبری همین کار را بکند. ”
رابطه با مرحوم «آیتالله منتظری»
“دکتر یزدی از ابتدای انقلاب روابط بسیار نزدیکی با آیتالله منتظری داشت و این ارتباط در دوران حصر این فقیه بزرگوار هم ادامه داشت. دکتر یزدی به صورت صریح و قاطع، حصر و برکناری ایشان را به شدت محکوم کرد. کسانی که وجود این روحانی بزرگوار را مانع به قدرت رسیدن خود میدیدند زمینهی این اقدامات را فراهم کردند. دکتر یزدی موضوع برخورد با آقای منتظری را کاملا سیاسی میدانست. رابطه یزدی با آقای منتظری بسیار فراتر و در سطح خانوادهها بود و ما اعضای خانواده دکتر یزدی مفتخر به چنین ارتباطی با خانواده آیتالله منتظری هستیم.”
شدت حملات به یزدی
“یکی از بحثهای مهم دکتر یزدی در اول انقلاب که سبب حملات بسیاری به ایشان شد موضوع «صدور انقلاب» بود. وی به شدت مخالف این نظریه بود و باور داشت اگر بتوانیم مدل موفقی از حکومت مستقر کنیم نیازی به صدور آن نیست و این مدل میتواند خود به خود تسری پیدا کند.”
دولت موقت
“تسخیر سفارت آمریکا بیش از اینکه حرکتی ضدامپریالیستی و ضدآمریکایی باشد نهایت کوشش برای از صحنه خارج کردن و استعفای دولت مهندس بازرگان بود. موضوع تسخیر سفارت جو سیاسی کشور در داخل را به شدت رادیکالیزه کرد و به دنبال آن جنگ با عراق و کمکهای مالی آمریکا به صدام حسین بود. اما هدف اصلی این بود که میدانستند با تسخیر سفارت، دولت موقت استعفا خواهد داد. این استعفا پیشتر به دلیل چندگانگی در کانونهای قدرت و تصمیمگیری صورت گرفته بود. اما به طور مشخص، بحث استعفا واکنش و عکسالعملی به موضوع تسخیر سفارت آمریکا در تهران بود. به هر حال دولت بازرگان انتصابی بود و نه انتخابی! و همانطور که از نامش (دولت موقت) معلوم بود، یک بازه زمانی داشت. شاید اگر دولت ایشان انتخابی بود، ایشان در آن زمان شیوه دیگری در پیش میگرفت. مهندس بازرگان و دولت ایشان نشان دادند که علقهای برای حضور در قدرت آن هم به هر قیمت ندارند و وقتی دیدند موانع و کارشکنی میشود، شرافتمندانه از قدرت کناره گرفتند.”