نشریات در بیان مطالب آزادند
» هرمز شریفیان
آنچه تحت عنوان “مطبوعات” و “روزنامهنگاری” در ایران از آن یاد میشود معادلهی چند مجهولهای است که هر از چندگاهی دربارهی آن صحبتی میشود، قانونی وضعیت مییابد و پیشنهادهایی ارائه داده شده است اما، روند برخورد با این موضوع همچنان سلیقهای و بر پایهی “بیقانونی” است.
“سیدحسن خمینی” ـ دو روز پیش در همایش بینالمللی «حقوق مردم و حکومت دینی در اندیشه امام خمینی» از آزادی بیان به عنوان ابزار و رهیافتی برای رسیدن به جامعهی متعالی نام برده و اشارههایی به گفتههای پدربزرگش، بنیانگذار جمهوری اسلامی نیز داشت برای مثال آنجا که “آیتالله خمینی” گفته بود: «انتقاد بلکه تخطئه از الطاف خفیه الهی است».
آنچه از ملاطفت بیان حسن خمینی دریافت میشود بسیار خوب است و نشان از آن دارد که دیدگاه افراد ریشهای انقلاب آنهم پس از دو نسل، تفاوتهای زیادی پیدا کردهاند و این تفاوت آنجا آشکار میشود که آیتالله خمینی برای موردی خاص از جملهی «بشکنید این قلمهارا» هم استفاده کرده بود یا رهبر فعلی جمهوری اسلامی در سال ۷۹ برخی مطبوعات را «پایگاه دشمن» نامید و همین جمله دستاویزی برای “سعید مرتضوی” شد که در آن زمان قاضی دادگاه مطبوعات بود و شمار زیادی روزنامه و مجله را بهصورت «فلهای» توقیف و شمار زیادی روزنامهنگار را بیکار کرد.
اما پیش از مطبوعات که رکن چهارم دموکراسی است ـ سه رکن دیگر آن نیز وضعیتی بهتر از رکن چهارم ندارند یعنی «قانون اساسی»، «نظام پارلمانی» و «احزاب سیاسی» و تازه اینکه برخی فلسفههای سیاسی رکن پنجمی هم برای دموکراسی مفروض دارند که «آزادی بیان»، «قلم»، «اندیشه»، «عقیده»، «آرمان» و «توسعهی نهادهای مدنی ـ اجتماعی» برای صیانت از حقوق ملی و شهروندی افراد جامعه است.
حال باید پرسید کدامیک از ارکان دموکراسی در ایران حالتی آزاد و طبیعی دارند که همه را رها کرده و بهدنبال آزادی بیان میرویم؟ قانون اساسی که به دفعات نقض شده و همچنان ادامه دارد. انتخابات در نظام پارلمانی ایران با «نظارت استصوابی» آزاد نیست و از احزاب سیاسی هم اگر چیزی نگوییم و ننویسیم بهتر است و ته تغاری این اصول هم که مطبوعات است، چنان وضعیت تاسف باری دارد که گفتن از آن هیچ دردی را دوا نمیکند.
شاید بتوان دوران آزادی نسبی مطبوعات در ایران را تنها به ۳ دورهی بسیار کوتاه قسم کرد.
نخست پس از شهریور ۱۳۲۰ که با رفتن “رضاخان” و برتخت نشستن “پهلوی دوم” که وی و رجل سیاسی آن دوران برای اندک زمانی گریبان مطبوعات را کمی رها کردند اما این دوران خیلی زود پایان یافت و دوباره تحدید مطبوعات از خود مطبوعات آزادتر شد.
دوره دوم بین سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ یعنی دوران صدارت شادروان دکتر “محمد مصدق” که مطبوعات رنگ آزادی بهخود دیدند و دولت حتا با روزنامههای منتقدش سیاست مدارا و تساهل را پیشه کرد و تندترین نقدها و گاه توهینها را بهجان خرید اما با آنان برخورد قهری و حکومتی نکرد.
دوره سوم هم از پیروزی انقلاب تا شروع جنگ تحمیلی یا شاید کمی قبلتر از آن بود که مطبوعات تا حدود زیادی آزاد بودند و چرخش اطلاعات و اخبار و تحلیلهای منتقد حکومت در روزنامههای کم شمار و تعداد آن دوران دیده میشد.
حال برای رسیدن به جامعهی متعالی مورد نظر حجتالاسلام سیدحسن خمینی نمیتوان مستقیم بهسوی آزادی بیان رفت چون پیش از آن ـ ارکان دیگر دموکراسی که برنامهای برای رسیدن به جامعهی متعالی است، دچار نقضاند و تا به آنها رسیدگی نشود، صحبت از آزادی بیان و جامعهی متعالی بیهوده است!
در اصل بیستوچهارم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده: «نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند مگر آنکه مخل به مبانی اسلام و حقوق عمومی باشد. تفصیل آن را قانون معین میکند». حال با نگاهی به قانون مطبوعات میشود بهراحتی پیبرد چندین و چند مورد توقیف روزنامهها و بازداشت روزنامهنگاران همراه با آزارها و اذیتهایی که هرکدام میتواند مصداق بارز شکنجه باشد ـ قانون مذکور بارا نقض و زیر پا گذاشته شده و صدای هیچکس جز تعدادی از روزنامهنگاران و وکیلها در نیامده است.
آنچه از مطبوعات امروز ایران باقی مانده کالبد نحیف، ضعیف، بیمار و بیرمقی است که آهسته و لنگ لنگان بهراه خود ادامه میدهد و تا رکن چهارم دموکراسی مانند سه رکن دیگر آن درمان نشوند و نتوانند از حقوق مصرح خود برخوردار باشند، رسیدن به آزادی بیان و جامعهی متعالی تنها رویایی است که آن هم ممکن است گاهی در خوابهای شیرین دیده شود.