حرف صهیونیستها؛ برهان قاطع دلواپسان!
بار دیگر غوغائیان دست در دست هم نهاده و برای دفن حقایق و لاپوشانی خیانتهای خود با حقد و کینه بر یوسفان در چاه سنگ می اندازند تا بر کردار خود خاک تحریف و تزویر افشانند و باز ابراهیم را در منجیق مرگ به سوی فوران آتشفشان نمرودی رهسپار نمایند، اما غافل از مکر الهی اند که یوسف عزیز است و آتش بر ابراهیم گلستان خواهد شد.
منادیان دروغین عدالت بر در و دیوار زمانه رنگ ابهام و آشوب می زنند تا مردمان را در دریافت حقیقت گمراه کنند و دیانت، معرفت و حریت را در پای سیاست بازی و دروغگویی به قربانگاه برند و به زعم خود فجایع فضیحت بار گذشته شان را از چشم زمانه پنهان کنند. ای دریغا! که آنچه امروز در و دیوار جراید و رسانه هایشان بر آن دلالت می آورند و سند محکم و حجت تمامشان است، سخنان صهیونیست هاست. عجب نیست که امروز برهان قاطع کاسبان فتنه دروغهای مایک لدین است؛ که پیش از این هم وقتی نتانیاهو دلواپس می شد اینان هم دلواپس می شدند.
جريدهاي که ید طولایی در دروغ پردازی و تحریف دارد ادعا کرده است بر اساس سند فاش شده توسط مایک لدین، مدعیان اصلاحات و سران جنبش سبز همکاری پنهان با دولت واشنگتن داشته اند و با آب و تاب فراوان و خوشحال از آنکه سند محکم یافته است، طی یادداشتی تحت عنوان «سران فتنه ستون پنجم آمریکا بودند» نوشته است: »در حالی که کیهان پیش از فتنه ۸۸ آن را پیش بینی کرده و فتنه گران را عوامل آمریکا و رژیم صهیونیستی خوانده بود، به تازگی سندی فاش شده که حکایت از ارتباط و همکاری پنهان سران فتنه و دولت واشنگتن دارد» و در پایان یادداشت آورده است که: «البته چنین اظهارنظرهایی درباره ارتباط فتنهگران و طراحان خارجی فتنه – مثلث آمریکا، اسرائیل و انگلیس- مورد جدیدی نیست. در ایام فتنه آمریکایی- اسرائیلی ۸۸ نتانیاهو از فتنهگران با عنوان ٬بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران٬! یاد کرد و…»
در این داستان کودکانه و تكراري كه هزاراران هزار بار و با تكرار همين چند ادعاي جعلي و دروغين و مسخره از سال 88 تاكنون، در يادداشتها، سخنرانيها، مقالات جراید و رسانههای معلومالحال و صداوسیما مطرح شده بهگونهاي كه حالا، حال هر شنوندهاي هم از شنيدن اين اراجيف به هم ميخورد. اما همواره و با وجود رو شدن دروغهايشان و آبروريزي عملكرد دولت پاكدستشان، باز هم نوميدانه در حال آزمودن، آزموده رسواي خود هستند تا به زعم خود تیر خلاص بر پیکر اصلاح طلبان زده و براي انتخابات پيش روي جشن پیروزی را تدارك ببينند!
باید به این پناهنده شدگان به دامان قدرت که همه ارزشهای الهی و انسانی را در پای مطامع دنیوی خود قربانی میکنند، گفت که بد نشانه رفتهاید و این تیر کمانه کرده و به کلاه تیرانداز خورده و بر مغز خودتان اصابت کرده است. اگر سخنان آمریکاییان، اسرائیلیها و صهیونیستها برای شما حجت است -که البته نشان دادهاید همینطور است- برای مردم ما و بزرگان و دلسوزان انقلاب، به هیچوجه حجت نیست…
کیهانیان و دیگر جریانهای هم صدای ایشان اگر به سخنان سراسر دروغ و اتهامهای بی پایه و اساس لدین همراه و همراز اسرائیل دلخوش کرده و آن را سندی بر خیانت اصلاحطلبان و محصوران! می دانند و از قول آن سند مجعول حجت می آورند لازم است بدانند که:
۱- مذاکرات پنهانی با آمریکا سابقهای دارد که در آن هیچ نشانی از حضور اصلاحطلبان و محبوسین و محصورین در آن نیست. برعکس، دولت فاسد و غارتگر مورد وثوق سران اقتدارگرایان در آن مذاکرات نقش داشتهاند و از منظر مردم پنهانش کردهاند تا آنکه بالاخره افشا شد که دولت احمدینژاد با تیم آمریکایی مذاکره پنهانی داشته است و اعضای تیم مذاکره کننده آمریکا عبارت بودند از «ویلیام برنز، جک سالیوان، پانیت تالوار، رابرت آینهورن» این مذاکرات در سال ۱۳۹۰ آغاز شد و سه دور مذاکره در مسقط پایتخت عمان انجام شد که یک کمیته شش نفره در مورد محتوای این مذاکرات تصمیم گیری می کردند که سه نفر از این هفت نفر از مسوولین ارشد دولتی بودند.
۲- اولین بار «واشنگتن پست» و «رویترز» بودند که چندی بعد از توافق ژنو به بررسی و تشریح سیر مذاکرات پنهانی میان ایران و آمریکا از سال ۲۰۰۴ تا توافق ژنو پرداختند. واشنگتن پست در خبری با تیتر «ایران، ایالات متحده و جام زهر» نوشت: «یک پایگاه خبری آمریکایی در گزارشی مدعی شده است که ایران با گسیل داشتن یک هیأت مذاکره کننده به آمریکا، به دولت اوباما پیشنهاد داده است که تعدادی از سرکردگان گروه تروریستی القاعده را که در ایران بازداشت شدهاند، به آمریکا تحویل دهد؛ اما آمریکا این پیشنهاد را رد کرده است.» در ادامه این گزارش میخوانیم که «پیشنهاد دولت ایران آن بود که قصد داشت تعدادی از عاملان سازمان تروریستی القاعده را به آمریکا تحویل دهد. برخی از این افراد، کسانی بودند که در لیست تروریستهای مهم تحت تعقیب پلیس فدرال آمریکا قرار داشتند. اما در کمال شگفتی هیئت مذاکره کننده ایرانی، مقامات وزارت امور خارجه آمریکا این درخواست را رد کردند. «نیوزمکس» به نقل از یک منبع ایرانی آشنا با مذاکرات مدعی شده است که «آمریکاییها به ایرانیها گفتند که هیچ کدام از اعضای القاعده را نمیخواهند. آنها گفتند که اعضای القاعده را در آمریکا نمیخواهند.
۳- مذاکرات پنهانی مسقط و قزاقستان و در خود آمریکا با آمریکائیها که دور از چشم مردم و مخفیانه انجام گرفت و چند سال بعد افشا شد، توسط دولت متبوع و به اصطلاح پاک دست! باند کیهانی و صداوسیما انجام گرفت.
۴- این رئیس دولت که دو بار نامه به دو رئیس جمهور آمریکا نوشت؛ یکی به بوش و دیگری به اوباما. پاسخ ندادن به این نامه ها بزرگترین توهین به ایران محسوب میشود و شد.
۵- در دولت نهم احمدینژاد، ملوانهای انگلیسی به جرم تجاوز به محدوده ارضی ایران دستگیر شده بودند. احمدینژاد با آنها ملاقات کرد و چندی بعد در حالی که شخص او آنها را با هدایای ویژه ریاست جمهوری و با دست پر بدرقه میکرد، با رویی خوش و لبخندی که بر لبانشان نقش بسته بود، ایران را ترک کردند.
۶- در دولت دهم احمدی نژاد نیز یک پروژه جاسوسی پر سر و صدا به نام کوهنوردان آمریکایی داشت که باز هم به جرم ورود غیرقانونی به خاک ایران دستگیر شدند. این بار پرونده پرهیاهوتر و طولانیتر بود. سه آمریکایی متهم این پرونده پس از نزدیک به دو سال باز هم با نقش آفرینی پررنگ شخص احمدینژاد، آزاد شده و به کشورشان بازگشتند.
۷- کلوتید ریس شهروند فرانسوی که پس از حوادث ۸۸ در تهران دستگیر شده بود، در مقابل آزادی علی وکیلیراد از متهمان به قتل شاپور بختیار آزاد شد و همان زمان فیگارو در مقالهای به قلم ژرژ مالبرونو نوشت که معامله پشت پرده صورت پذیرفته است. یادآور میشود که اگر صحه بر سخنان بیگانگان مورد قبول است و دروغ امثال مایک لدین برایتان حجت است، به طریق اولی می بایست دیگر سخنان آنها که به واقعیت نزدیکتر است هم حجت باشد. پس چرا محکمات فوق مورد استنادتان نیست که سند محکم بر آنها ارائه شده است و برعکس جعلیات صهیونیستها که بدون مدرک از زبان سخنگویشان بیرون می آید، حجت بقینی شما می شود؟
به یاد آورید وقتی که روزنامه اسرائیلی هاآرتص در سر تیتر خود نوشت «احمدینژاد کجاست که ما واقعاً الان به او نیاز داریم» این تیتر فقط یک بازی سیاسی نبود و خود میدانید که چه کردهاید و چگونه تن به هر خفتی میدادید تا در بدترین شرایط با پستترین رژیمها پای میز مذاکره بنشینید و وزیرعلوم احمدینژاد محبوب! رذیلانه با وزیر علوم دولت صهیونیستی درعین عریانی نشست، در حالی که شیشههای مشروبات الکلی و مسکرات در روی میز خودنمایی میکرد.
اگر عمداً فراموش کردهاید به یادتان می آوریم که آیتالله هاشمی رفسنجانی گفت: «چند ماه قبل از انتخابات با وساطت آقای سلطان قابوس که پیام کتبی از آقای اوباما آورده بود با موافقت رهبری دو دور مذاکره در عمان برگزار شد که به نتیجه نرسید. پیش از آن هم رهبری تلویحا به مذاکرات قبلی در یکی از کشورهای همسایه اشاره کرده بود.» از یاد بردهاید که وقتی بوش رئیس جمهور وقت آمریکا ایران را «محور شرارت» خواند، در زمان ریاستجمهوری رئیس اصلاحات چه بلوایی به پا کردید و هنوز هم استناد میکنید که در آن زمان سیاستهای آقای خاتمی باعث شد بوش این نظر را اعلام کند. تامل در این نکته زیاد سخت نیست و یا اینکه نادانید؛ چه اگر مناسباتی میان اصلاحطلبان با آمریکا و اسرائیل بود، هیچگاه بوش این نظر را نمی داد. حال چگونه امروز دچار نسیان شدهاید و نامه بی نام و نشان و ساختگی بلندگوی استکبار را می پذیرید، الله اعلم!
از یاد بردهاید که بیشترین حجم ترور و ایجاد ناامنی در زمان نخست وزیری مهندس موسوی و در بحبوحه جنگ از سوی آمریکا و اسرائیل و با مجری گری منافقین انجام گرفت و اکنون حکم خیانت آن بزرگوار در حصر را صادر میکنید. اگر مهندس موسوی و اصلاحطلبان سر و سری با آمریکا و اسرائیل داشتند، محور شرارت نمی شدند و برای ساقط کردن دولتشان ماشین ترور راه نمی انداختند و حال آنکه در این سالها با عطسه اسرائیل شما سرما میخوردید و با دلواپس شدن نتانیاهو و کنگره آمریکا شما هم رخت دلواپسان به تن میکردید.
نه آقایان! این حنا دیگر رنگی ندارد و دست خیانت شما برای مردم رو شده است و همه می دانند این شما قصریان بودید که دور از چشم مردم و پشت پرده مذاکره میکردید در حالی که اصلاحطلبان و عاشقان واقعي ايران و نظام به صراحت اعلام کردهاند و میکنند که به دنبال استقلال کشور هستند، نه حمایت بیگانه. همين موسوی كه اين همه يكطرفه 5 سال است هرچه ميخواهيد عليه اش مي گوييد و مي نويسيد اما حتي جرات نداريد 2 دقيقه به او حق دفاع از خودش را بدهد مگر قاطعانه اعلام نکرد: «ما نه آمریکایی هستیم و نه انگلیسی. تا حال نه کارت تبریکی برای روسای کشورهای بزرگ فرستادهایم و نه امید یاری آنها را داریم و میدانیم با اصالت قدرت در روابط بین اللمل هر کشور به دنبال منافع ملی خود است و ما بیزار از کسانی هستیم که بر عرف و اعتقادات دینی و ملی ملت خود احترام نمیگذارند.»
حقیقت آن است که فرافکنی میکنید و آنچه را خود به آن متهم هستید به دیگران نسبت میدهید و لحن و گفتار ناشیانه و برهان قاطعی که بر آن اصرار میورزید که سند یافتهاید همانند سند سازیهای منافقین و سلطنتطلبان است. به یادتان می آوریم که همین شما در سالهای نه چندان دور هم ادعا کرده بودید که مایکل لدین به ایران آمده و میهمان ویژه همایشی با عنوان «چشم انداز برنامه هستهای ایران» شده است که مرکز تحقیقات مجمع تشخیص به ریاست دکتر روحانی برگزار نموده است و بعد مشخص شد که از اساس و پایه کذب و دروغ بوده است و لدین به ایران نیامده بود.
همچنین است اتهام زنیها در مورد اعطای دلارهای عربستان به خاتمی و دیگران، که نتوانستید ثابت کنید و بعدها گفتید پول را عربستان داد ولی به دلیل تحریمها به دست سران جنبش سبز نرسید! دردمندانه می بینیم که همه آنچه حجت موجه شما و بنگاههای خبر پراکنی دروغ سازتان است و به آن افتخار دارید، از آن سوی مرزها و از درون پایگاههای صهیونیستی بیرون آمده و همداستان با یکدیگر یک هدف را دنبال می کنید و آن هم منزوی کردن انقلابیون راستین و زجر کشیدگان و دلسوزان نظام است.
بر اساس موارد فوق که تنها بخش کوچکی از ارتباط و همفکری و هماهنگی منحرفین و معاندین نظام با سلطهگران و اسرائیل است، مشخص می شود که چه کسانی در شرایط حساس همگام با صهیونیسم بین الملل حرکت کرده و در یک راستا عمل نمودهاند و برای انحراف انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران با اتهامات واهی و با دستور گرفتن از افراطیون غرب و بر اساس حفظ منافع اسرائیل و بیگانگان و با جعل و انتشار نامههای بی سند و بدون امضا و بدون نام برای بدنام کردن شخصیتهای خوش نام و باسابقه در نظام که مورد اطمینان و وثوق امام راحل و محل اعتماد و اقبال عمومی بوده و هستند، همت گماشتهاند.
عملکرد غیراخلاقی صداوسیما و یاران شریعتمداری درباره منتقدان و اصلاحطلبان تأثیری بر مردم نداشته و ندارد. رسانههای افراطيون اصولگرا، در این سالها با تمام توان و با رانت قدرت و با در اختیار داشتن تریبونهای حکومتی و با یکطرفه به قاضی رفتن و سیل هتاکیها و بی انصافیها و ایجاد موانع و محدودیت و ممنوعیتها نتوانستهاند مردم را قانع کنند که آیتالله هاشمی و خاتمی و… خیانت کردهاند و بالعکس هر روز که میگذرد، بر محبوبیت بیشتر آنها و مظلومیت و حقانیتشان نزد مردم افزوده میشود؛ بهطوری که محبوبترین سیاستمداران کنونی ایران هستند که طرح نامشان در هر محفلی شور می آفریند. مگر ندیدیم که سال 92 ثبت نام آقای هاشمی در سطح ملی چه موجی آفرید…
و اگر حسن روحانی در انتخابات ۹۲ پس از تحریم ۸ ساله در صداوسیما و شنیدن اتهامات فراوان توانست سه برابر نفر بعدی رأی بیاورد، نتیجه اعتماد مردم به هاشمی و خاتمی و… بود. خط انحراف و شریعتنداران با اصرار بر خطاهای گذشته خود و اتهام زنیهای غیر انسانی و جعل اخبار نشان داده است که اعتماد خود را از دست داده و امیدی به همراهی مردم ندارد. لذا میکوشد تا با آخرین حربه تفکر فاشیستی که همانا دست یازیدن به دروغ و طرح ادعاهای تکراری تهی از حقیقت و غیر قابل اثبات است؛ پوششی بر خیانتهای خود ساخته و جنایتهایش را در حق مردم و تاراج و غارت سرمایههای ملی را از یاد همگان ببرد.
—
منبع: بهار آنلاین