تفکری که نباید از حسن روحانی انتقاد کرد، «استبدادی» است
فرشته قاضی- پیش از انقلاب سالها زندانی بود و در زندان ساواک، تحت شکنجه. در جمهوری اسلامی هم زندانی شد، از دیماه ۸۸ و حالا هرچند پزشکی قانونی حکم به عدم تحمل کیفر برای این زندانی سیاسی داده اما وضعیت اش هنوز نامشخص است؛ ابوالفضل قدیانی، عضو شورای مرکزی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که یکی از صریح ترین منتقدان حکومت است.سراغ او رفته ام تا سوال کنم تصور میکرد روزی در جمهوری اسلامی زندانی شود؟ از او همچنین درباره اظهارت اخیر محمدجواد ظریف در مصاحبه با شبکه پی بی اس، عملکرد دولت روحانی در عرصه سیاست داخلی و مذاکرات هسته ای پرسیده ام.
ابوالفضل قدیانی دیماه ۱۳۸۸ بازداشت و به اتهام توهین به احمدی نژاد محکوم شد؛ محکومیتی که آذرماه ۱۳۹۰ به پایان رسید، اما از زندان آزاد نشد و خانواده اش اعلام کردند به دلیل نامههای سرگشاده ای که از زندان و در نقد عملکرد خامنهای نوشته، پروندههای موازی با اتهامات متعددی برای او باز شده. آقای قدیانی سپس از سوی قاضی صلواتی، رئیس شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به اتهام توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام به سه سال حبس تعزیری محکوم و به زندان قزل حصار تبعید شد. او بیش از ۲ سال روی تخت بیمارستان گذراند و درنهایت ۵ اسفند با توقف حکم از بیمارستان به خانه منتقل شد.
این زندانی سیاسی که فعلا با توقف حکم آزاد است می گوید: محمدجواد ظریف بیش از هر کسی می داند که در مصاحبه با شبکه پی بی اس دروغ گفته و بدتر از دروغ او کار کسانی است که میخواهند این دروغ را توجیه کنند.
ابوالفضل قدیانی با انتقاد از عملکرد حسن روحانی درعرصه سیاست داخلی می گوید که انقتاد از عملکرد دولت به هیچ عنوان تضعیف دولت نیست و مذاکرات هسته ای نباید بهانه ای برای کم کاریها یا کوتاهیهای دولت در عرصههای دیگر، بهخصوص عرصه سیاست داخلی باشد.
آقای قدیانی وضعیت پرونده و توقف حکم شما در حال حاضر به چه صورتی است؟
وضعیت من توقف حکم است. مجددا پرونده مرا فرستاده اند پزشکی قانونی. پزشکی قانونی هم اعلام کرده ما به طورکامل به شما عدم تحمل کیفر داده ایم. آخرین بار هم شهریور ماه سال گذشته بود ولی دادستانی یا دادگاه هنوز به طورکامل نپذیرفته یا مثلا میخواهند یک مدتی حکم را متوقف کنند و مجددا مرا به زندان برگردانند. من نمیدانم؛ واقعا برخی میگویند شیوه اجرای عدم تحمل کیفر به این شکل است. به هر صورت فعلا پرونده مرا مجددا فرستاده اند پزشکی قانونی و من منتظرم پزشکی قانونی کمیسیون بگذارد و مرا بخواهد و اعلام نظر کند. به هرحال لابد دادستانی میخواهد علی الظاهر براساس آن نظر اقدام کند. البته مدتهای مدید است که از طرف پزشکی قانونی به من عدم تحمل کیفر داده شده، منتهی دستگاه قضایی اجرا نمیکرد. عجالتا توقف حکم را داده اند، در آینده یا اجرا می شود یا من برمی گردم زندان. چندان فرقی هم نمیکند اینجا زندان بزرگ است آنجا زندان کوچک.
گفتید زندان بزرگ، اتفاقا می خواستم درهمین زمینه بپرسم که وقتی رفتید زندان، فضای متفاوتی در جامعه و عرصه سیاسی بود و حال که آمده اید فضا کاملا تفاوت است چه در عرصه جامعه و چه در عرصه سیاست داخلی. شما چگونه می بینید؟
در عرصه سیاسی تفاوت محسوس است. به هر حال آن جنب و جوش، تحرک، فعالیت و انگیزهها کم رنگ تر شده اما به اعتقاد من هرگز جنبش از بین نرفته، جنبش سبز همچنان زنده است منتهی البته در کف خیابان ظهور و بروزی ندارد. علی الظاهر سرکوب شده اما درحقیقت سرکوب نشده و توان سرکوب اش نیست. به این معنا که مردم همچنان ناراضی اند و این نارضایتی عمیق تر و گسترده تر شده. به همان نسبت هم جنبش گسترده تر و عمیق تر است. منتهی آتش زیر خاکستر است چون نارضایتی دائما گسترده تر شده. برای اینکه حاکمیت درهیچ عرصهای، درهیچ بعدی از ابعاد نتوانسته رضایت مردم را جلب کند بلکه بر نارضایتیها افزوده. از این جهت نارضایتیها کاملا مشهود است و نارضایتی از حاکمیت به چشم میخورد. اما همان طور که عرض کردم جنب و جوش و فعالیت و تحرک کم رنگ تر شده.
شما در نامه ای از زندان به اصلاح طلبان هشدار داده بودید که عقب ننشینند و اینکه بیان خواستههای مردم تضعیف دولت نیست. اماحامیان آقای روحانی میگویند به خاطر مذاکرات هسته ای نباید به دولت فشار آورد و نقد کرد و …
من دراین مورد همان طور که قبلا هم گفته ام، الان هم تاکید میکنم، به هیچ وجه من الوجوه انتقاد از حسن روحانی را تضعیف دولت نمی دانم. اساسا این فکر را، فکر درستی نمی دانم. این تفکری که نباید از حسن روحانی انتقاد کرد یک تفکر استبدادی است. کجای دنیا از نقد به معنی دقیق نقد، از انتقاد به معنی دقیق انتقاد، کسی تضعیف شده؟ اتفاقا تقویت دولتها و حکومتها به انتقاد است و پذیرش انتقاد از سوی آنها. من نمی دانم این چه فکری است که فکر میکنند حسن روحانی و دولت اش را نباید نقد کرد. اتفاقا اگر حسن روحانی بتواند چالشی با قدرت، با استبداد، بکند با اهرم نقد می تواند چالش بکند. اگر با آقای خامنهای بخواهد چالش بکند با اهرم نقد باید چالش بکند. اگر نقدی در کار نباشد بخواهد برود به اصطلاح چانه زنی، او میگوید به تو مربوط نیست، در این کار دخالت نکن. کما اینکه شنیده می شود، قبلا هم گفته. مثلا راجع به فلان موضوع خواسته صحبت کند، گفته این به حاکمیت مربوط است به تو، به دولت مربوط نیست. البته قریب به این مضمون. اگر بنا است حسن روحانی تقویتی شود با نقد تقویت می شود، با نقد می تواند به چالش قدرت برود و گرنه چگونه میخواهد با محور قدرت که آقای خامنهای است چالش بکند؟ او دائما باید بگوید مردم از من میخواهند. جامعه از من مطالبه میکند تا بتواند کاری بکند. چون قدرت، آقای خامنهای که اجازه نمی دهد در جهت اصلاحات، حسن روحانی گامی بردارد. مگر می تواند؟ همه قدرت در دست آقای خامنهای است قبضه کرده قدرت را. حسن روحانی میخواهد چکار بکند اگر حتی این پشتوانه نقد را نداشته باشد؟ این تفکر اشتباهی است و آن وقت بهانه میکنند این سیاست خارجی و مذاکرات هستهای را. اولا برای اینکه سوءتفاهمی نشود بگویم من این مذاکرات را مثبت می بینم. یعنی ارزیابی ام از این اقدام و مذاکرات مثبت است و مقدمه ای برای تنش زدایی با سایر کشورهای جهان و ایجاد ارتباط درست. منتهی این را بهانه کردن و همه چیز را در این خلاصه کردن، کار اشتباهی است. فکر درستی نیست. دوما مساله مذاکرات هسته ای به دستور آقای خامنه ای و با خواست او بوده. مگر مذاکرات هسته ای کار خود دولت بوده؟ یک مغالطه ای این وسط صورت میگیرد. البته به نظر من دولت آقای روحانی در این وسط خوب عمل کرده، تیم قوی مذاکره کننده ای داشته و افراد مجربی هستند که خوب توانستند مذاکره کنند. هم تخصص و هم تجربه دارند در این کار و در مجموع خوب عمل کردند دراین زمینه. ولی این مغالطه است که مثل اینکه فراموش میکنند برخی از دوستان ما یا دوستانی که میخواهند این دولت را بدون نقد تایید بکنند. فکر میکنند این ابتکار دولت روحانی و خواست و اراده اینها بوده. نه. تحریمهای فلج کننده باعث شده آقای خامنهای این مذاکرات را بپذیرد. ایشان دستور داده و اینها هم رفته اند دستور ایشان را اجرا میکنند. این چیست که بهانه می کنند که در زمینههای دیگر در عرصههای دیگر نباید مطالبهای داشت مبادا مساله هستهای ضربه بخورد؟ این چه ربطی دارد؟ دولت که سر کار می آید درعرصههای مختلف به فعالیت می پردازد. یعنی مسئولیتها و وظایف مختلفی برعهده اش است. یکی سیاست خارجی است. من تاکید میکنم درعرصه خارجی خوب عمل کردند و فکرشان هم فکر خوبی است، یعنی فکر حسن روحانی و دولت و که تفکر تنش زدایی و ایجاد ارتباط حسنه دارند با سایر کشورهای جهان و این فکر درستی است اما نباید بهانه ای شود برای این کم کاریها و کوتاهیهای دولت در عرصههای دیگر بهخصوص در عرصه سیاسی.
شما عملکرد دولت را غیر از بحث دیپلماسی و سیاست خارجی چطور می بینید؟ منتقدان دولت میگویند اولویت آقای روحانی مذاکرات هسته ای و بحث دیپلماسی است و از سیاست داخلی کاملا غفلت کرده.
قطعا همین طور است. عرض کردم درعرصه داخلی و سیاست داخلی خیلی ضعیف عمل کرده. شما می دانید از وقتی دولت روحانی سرکار آمده، فضای سیاسی بسته تر شده، حکمها و حبسهای سنگین تری می دادند الان مجددا می بینید یک عده ای را دائما احضار میکنند و برمیگردانند زندان؛ کسانی که قبلا به آنها حکم داده شده. فضای سیاسی که بسته تر شده. حاکمیت چون از ظرفیت کمی برخوردار است تلاش میکند و میخواهد بگوید من همچنان از موضع بالا و از موضع قدرت برخورد میکنم. دائما میخواهد فضا را ببندد و خفقان را همچنان ادامه دهد. متاسفانه دولت هم دراین عرصه به وظایف خود عمل نمیکند.
حامیان دولت میگویند درعرصه سیاست داخلی و بحث بگیر ببندها و زندانیان سیاسی و بحث حصر، آقای روحانی اختیاری ندارد و اینها مربوط به قوای دیگر است و.. اما از آن سو منتقدان میگویند آقای روحانی در انتخابات با علم به همین شرایط وعده آزادی زندانیان سیاسی و رفع حصر و برچیده شدن فضای امنیتی را داد. شما چه نظری دارید؟
آقای حسن روحانی زمانی که مشغول رقابتهای انتخاباتی بود خوب درک میکرد. ایشان آدمی است که ۳۰ سال سابقه کار امنیتی دارد. درحاکمیت بوده، به قول خودش یک حقوقدان است. درعرصههای مختلفی مشغول کار بوده. ایشان مگر اینها را نمی دانست؟ مگر اطلاع نداشت تفکیک قوا وجود دارد؟ این چه توجیهی است که این دوستان میکنند؟ این چیزها را خوب می دانسته. حال اگر می دانسته و برای اینکه آرای مردم را جلب بکند و بعد هیچ کاری نکند که این یک کار خلاف اخلاق و مذموم است. اگر میدانست، که می دانست، به نظر من باید مایه بگذارد. اقدام بکند. باید آماده باشد که در این راه هزینه هم بدهد. باید به خودش این شجاعت و جسارت را بدهد که با قدرت بتواند چالش کند. این چنین توجیه کردن و این چنین دولت را از مسئولیتی مبرا کردن، نفس همین حرفها غیراخلاقی است. چطور آدمی می تواند واقعا اخلاق را در نظر داشته باشد و این چنین توجیه کند؟ همه می دانند اجرای قانون اساسی درصدر وظایف حسن روحانی است. اجرای قانون اساسی و نظارت بر حسن اجرای قانون از وظایف او است و به همین دلیل هم می تواند اخطار قانون اساسی بدهد به قوای دیگر. ایشان یکی از قولهایی که داد اجرای فصل سوم قانون است. فصل سوم قانون اساسی یعنی چی؟ یعنی آزادی بیان، آزادی قلم، آزادی تجمع، آزادی تحزب و از این قبیل مسائل. یعنی فصل سوم قانون اساسی، فصل حقوق مردم است. همچنین فصل پنجم قانون اساسی یعنی فصل حق حاکمیت ملی. اینها در راس وظایف آقای روحانی است. فصول انتصابی که به توان ۳ اجرا شده و معلوم است. آن هم تازه میگوید کف اختیاراتش است. این که مکرر از طرفداران آقای خامنهای شنیده شده که اختیارات آقای خامنهای در قانون اساسی کف اختیارات او است. سقف اش هم که معلوم نیست، از کهکشانها بالاتر است لابد. من نمی دانم تا کجا بالا میرود. بله برای اجرا کردن باید تلاش کند، با قدرت چالش کند و بخواهد هزینه دهد. به هر مقداری که توان دارد باید کوشش کند. اینکه میگویند اگر بخواهد کاری کند، مذاکرات هستهای به هم میخورد، هم درست نیست چون این مذاکرات خواست قدرت است.
آقای روحانی یکسال پیش در مصاحبه با سی ان ان، وجود روزنامه نگاران زندانی را انکار کرد و آقای ظریف هفته گذشته در مصاحبه با پی بی اس وجود زندانیان عقیدتی در ایران را. شما در این مورد چه فکر می کنید؟
خیلی باعث تاسف است، این دروغ محض است که آقای ظریف گفته. این دروغی است که برهمه آشکاراست و برخودش بیش از همه آشکار است. اساسا زندانیان سیاسی جز برای عقیده و بیان نظر، برای چیز دیگری زندانی نشدهاند. زندانیان سیاسی همه زندانیان عقیدتی و سیاسی هستند. زندانیانی هستند که به خاطر انتقاد و نقد حاکمیت و نقد قدرت و نقد قانون شکنیهای حاکمیت به زندان رفتهاند. ولی متاسفانه این نتیجه حذف اخلاق از سیاست است وقتی اخلاق از سیاست خارج می شود و حذف می شود، دروغ مباح و مجاز شمرده می شود. متاسفانه ظاهرا سیاست ورزی به نظر یک عده ای به این معنا است که مثل اینکه همه چیز مجاز است همه چیز مباح است. نه، مسلم است که این دروغی بوده و خلاف اخلاق است. بدتر از آن این است که یک عده ای میخواهند این را توجیه کنند.
توجیه شان این است که در عرصه بین المللی مجبور شده دروغ بگوید به خاطر مذاکرات هسته ای و …
اصلا چه ربطی به مذاکرات هستهای دارد؟ مگر نمی توانست بگوید من به این سوال پاسخ نمیدهم. اگر این را میگفت مذاکرات هستهای به هم میخورد؟ چه ربطی به مذاکرات هسته ای دارد؟ باز هم میگویم این مغالطهای است که آقایانی که میخواهند به طور مطلق اینها وعمل غیراخلاقی و دروغ را توجیه کنند به آن متشبث می شوند. مثل اینکه مذاکرات هسته ای اراده آقای ظریف و آقای روحانی است. این اراده آقای خامنه ای است و اینها به عنوان کارگزار آقای خامنه ای دارند عمل میکنند. البته گفتم خودشان تخصص و تجربه دارند و خوب عمل میکنند اما این مساله ربطی ندارد. که ایشان اگر راست میگفت مذاکرات هسته ای به هم میخورد؟ چه ربطی دارد. فوق اش اینکه بگوید اگر من بگویم با من برخورد میکنند. اگر اینقدر می ترسد خب می توانست بگوید این مربوط به قوه قضائیه است و به من ربطی ندارد. و پاسخهایی از این قبیل که من دخالت نمی توانم بکنم. حتما باید حقیقت را وارونه مطرح کند که بگویند مذاکرات هسته ای به هم نخورد؟!
شما قبل از انقلاب هم زندان رفتید و جزو کسانی بودید که برای انقلاب و جمهوری اسلامی تلاش کردید و جزو حکومت بودید. اصلا تصور می کردید روزی در جمهوری اسلامی با شما چنین برخوردی کنند و زندانی شوید؟
اینکه تصور میکردم زندان بروم یا نه، اوایل انقلاب که چنین تصوراتی به هیچ وجه من الوجوه نمیکردم. بعد از اینکه انقلاب یواش یواش شکل گرفت، یعنی به تدریج زمان گذشت و مساله آزادی و دموکراسی پررنگ شد، بله از زمان بعد از اصلاحات این تصور را میکردم. چون به هرحال یک مقدار چالش اصلی یواش یواش به سمت آزادی و استبداد حرکت کرد و این چالش در مقطعی، اصلیترین چالش جامعه ما درعرصه سیاسی شد. بله این تصور را میکردم و احتمال می دادم که دستگیر شوم و زندان بروم بعد از اینکه این چالش پررنگ شد.
شما نامه ای از زندان خطاب به آقای خامنه ای نوشته و رسما حکومت او را با استبداد و دیکتاتوری مقایسه کرده بودید. آیا فکر میکردید یک روزی به چنین جایی برسد؟
نه فکر نمیکردم یک روزی با انتخابات این چنین برخورد شود، تقلب شود بعد کودتا شود و بگیر و ببند شود. نه چنین تصوری نمیکردم که اینقدر شداد و غلاظ برخورد شود و این چنین آرای مردم صریح و خشونت بار زیر پا گذاشته شود. تصور نمیکردم این چنین پیش بیاید. اما تصور اینکه دستگیرمان بکنند را میکردم. ببینید استبداد وقتی بخواهد به هر قیمتی حکومت بکند دست به هر کاری می زند. ولی خب تصور نمی شد که این چنین آشکارا رای مردم نادیده گرفته شود و بعد هم این اقدامات شداد و غلاظ صورت بگیرد.
چه تفاوتی بین زندانی که زمان شاه رفتید با زندانی که در جمهوری اسلامی رفتید، دیده اید؟
قیاس مع الفارق است چون آن زندان. ۴۰ – ۵۰ سال پیش بود اصلا با زندانهای الان نمی شود مقایسه کرد. آن زمان حقوق بشر درایران چندان مطرح نبود. نه اینکه اصلا مطرح نبود، آن زمان هم کمابیش مطرح می شد عفو بین الملل در تلاش بود سعی میکرد با زندانیان دیدار داشته باشد در مواردی هم موفق به دیدار با زندانیان می شد اما آن زمان اصلا مرخصی مطرح نبود. تلفن و تماس با بیرون مطرح نبود. به هرحال آن زمان شکنجه یک امر رایجی بود. ولی دراین مقطع به شدت از طرف حقوق بشر و سازمانهای عفو بین الملل و نظیر آن، تلاشهای زیادی می شود. زندانها متفاوت است با افراد هم متفاوت برخورد می شد درهمین جمهوری اسلامی. با بعضیها خیلی شدید برخورد کردند مثل آقای مومنی، آقای کرمی که نامه نوشتند که چه بلاهایی سرشان آوردند. امثال اینها و بسیاری از جوانها. ما درگذشته چیزی نظیر کهریزک نداشتیم. یک پدیده عجیب و غریبی بود. از جهاتی قابل قیاس نیست. ولی قبل از انقلاب، بهخصوص بعد از شروع مبارزات مسلحانه و جنگهای چریکی شکنجه در زندانهای شاه به شدت رایج بود. یعنی احدالناسی نبود بیاید زندان و شکنجه نشود بعد از شروع مبارزه مسلحانه. البته قبل از آن هم شکنجه متداول بود بعد از کودتای ۳۲ و خیلی جریان داشت ولی بعد از آن در مبارزات تا زمانی که مسلحانه شروع نشده بود فروکش کرده بود. ولی با آغاز آن شکنجهها خیلی شداد و غلاظ بود. در ساواک و کمیته مشترک، شکنجهها خیلی وحشتناک بود. در این زمان هم با کسانی که برانداز بودند به شدت برخورد می شد و شکنجه برقرار بود ولی بعد از جریان ۸۸، یک سلسله به هرحال اقدامات جهانی بود که یک مقدار ترمز بود برای بعضی از برخوردها. بخشی از حاکمیت هم به این نتیجه رسیده بود که یک مقدار باید ملاحظه کند و تاحدودی سعی کردند کنترل کنند ولی خیلیها شکنجه شدند و آزار دیدند. کهریزک هم که پدیده خاصی بود.
اشاره کردید به براندازها ولی آقای مومنی و کرمی و بچههایی که به کهریزک فرستاده شدند برانداز نبودند.
نه اینها نه برانداز بودند نه اصلا چنین تفکری داشتند. این بچهها دنبال رایشان بودند. همه ما دنبال رایمان بودیم. امثال آقای مومنی، آقای کرمی و دیگرانی که مصائب دیدند به هیچوجه دنبال براندازی نبودند، چنین تفکری ندارند. به هرحال جریان ۸۸ و جنبش سبز دنبال دموکراسی است و شعارمیرحسین این بود و به حق میگفت اجرای قانون اساسی بدون تنازع.
برخوردها با خود شما چگونه بود؟
من شکنجه فیزیکی نشدم. خیلیها هم نشدند منتهی بینید شما زندان انفرادی که هستید مصداق شکنجه است. وقتی با چشم بند از شما بازجویی میکنند مصداق شکنجه است. من تبعید شدم زندان قزل حصار و بعد مدت زیادی بیمارستان بودم. اما شکنجه فیزیکی نشدم شاید رویشان نمی شد، شاید احساس میکردند اگر مرا شکنجه فیزیکی بکنند من بمیرم و برایشان دردسر شود. به هرحال نمیدانم چه ملاحظاتی داشتند. به هرحال هرکسی شکنجه فیزیکی نمی شد، اما شکنجه چیست؟ انفرادی و چشم بستن و زیر بازجویی بودن و.. شکنجه است. خودشان میگویند انفرادی مصداق شکنجه است.
اشاره کردید آقای موسوی اجرای قانون اساسی را میخواست. الان او و خانم رهنورد و آقای کروبی چند سال است در حصر هستند. فکر می کنید چگونه می شود موضوع حصر را حل کرد و اصلا چرا همچنان حصر ادامه دارد؟
مساله حصر واقعیت این است که برای همه روشن و آشکار است که به فرمان آقای خامنه ای بوده، به خواست آقای خامنه ای بوده. ادامه اش هم با اراده و خواست ایشان است. حالا چرا این حصر انجام شد، چون آقای موسوی و آقای کروبی و خانم رهنورد را نمیتوانستند تحمل کنند. از آزادی اینها می ترسیدند. از محبوبیت اینها وحشت دارند. از پایگاهی که اینها میان مردم دارند وحشت دارند، به خاطر همین ترس است که این حصر را ادامه می دهند. این یکی از کارهایی است که دولت باید اقدام کند. باز یکی از قولهای آقای روحانی است. آقای روحانی باید برود با آقای خامنهای چالش کند. اصرار کند روی این که من قول دادهام. البته فراموش نکنیم آقای روحانی، رئیس شورایعالی امنیت ملی است. بنابراین می تواند این مساله را دائما در دستور بگذارد. مصوبه کند. اگر رای اکثریت هم ندارد بیاید به مردم گزارش بدهد. یا می تواند بالاخره استدلال و قانع کند کسانی را که مخالف هستند یا تصویب و اعلام کند. خب آقای خامنه ای جلوی او را میگیرد. اما این کارها را بکند. به مردم گزارش بدهد تا مردم بدانند که دارد دراین زمینه اقدام میکند. ولی در هرحال این حصری است ظالمانه و غیرقانونی که این عزیزان گرفتارش هستند. یعنی آقای موسوی، آقای کروبی و خانم رهنورد. این هم مثل زندان زندانیان سیاسی غیرقانونی است.