برای هر دو دولت راههای برگشت همه بسته است
» فرخ نگهدار
می پرسند چه انگیزه ای وزرای خارجه ایران و امریکا و آلمان را به ماندن و تا این حد مایه گذاشتن برای توافق ترغیب میکند؟ چرا چین و روسیه و فرانسه زودتر «خسته» شدند و دو دیگر دیرتر؟ چرا کری و ظریف هرگز نگفته اند و نمیگویند چه وقت لوزان را ترک میکنند؟ چه چیزی آنها را ترغیب میکند که تا این حد روی این مذاکرات مایه بگذارند؟ شور و شوقی که ۹ روز پیش در لوزان بود امروز جای خود را به خستگی مفرط داده است. امروز مفسرین درباره پیآمدهای «شکست» را هم مکرر حرف زدند.
به نظرم میرسد که یک علت «از جان مایه گذاشتن» ظریف و کری در پیش بینی پیآمدهای «شکست مذاکرات» ریشه دارد. مسلم است که از شکست احتمالی مذاکرات هیچ یک از طرفها، از جمله چین و روسیه، منفعت نمیبرند. اما از شکست همه زیان می بینند. فقط نه به یک سان.
هر گاه نه از چشمان یک ایرانی، بلکه از چشمان یک شهروند جهانی، به صحنه نگاه کنیم کسی جز پرزیدنت اوباما را «بازنده اصلی» شکست مذاکرات نخواهیم دید. شکست مذاکرات، اوباما را با همان وضعیتی مواجه می کند که پرزیدنت کارتر در بحران گروگان گیری با آن مواجه شد. پرزیدنت ریگان برنده اصلی تاخیر در مذاکرات آزادی گروگانها شد. حالا نیز اگر کارها در لوزان «خدای ناکرده» رها شود، یک تراژدی تاریخی تکرار خواهد شد. و شاید هم تلخ تر. آری. بزرگترین بازنده شکست مذاکرات دولت اوباما و سیاستهای اوست. این شکست از نو جهان را درگیر تندروهای امریکایی خواهد کرد.
شکست مذاکرات در تهران هم پیآمدهای سیاسی نامنتظر خواهد داشت. این شکست از نو توازن نیروها در درون نظام را به سود تندروها تحت تاثیر قرار میدهد. اصلاح طلبی و اعتدال گرایی در ذهن بسیاری از فرصت طلبان «حرفهای پوچ» و «نامنطبق با واقعیتها» دیده خواهد شد. آنها در سایه سهمناک نفت ۴۰ دلاری، شاید با سهولت قادر شوند دوران ۸۴ تا ۹۲ را تکرار کنند. آری. ایرانیان قطعا بیش از همه ملتها از شکست مذاکرات صدمه خواهند دید. در سطح سیاسی، اما، بازنده اصلی اعتدال گرایان و اصلاح طلبان – و نیز شخص رهبر به اندازه ای که همراهی کرد – خواهند بود.
از دوران کودکی مرا عادت داده اند که کمتر «نفوس بد» بزنم. حالا هم دستم نمی رفت «پیآمدهای شکست» ببینم. اینها را ننوشتم چون فکر میکنم «خطر شکست مذاکرات» جدی است. هنوز چنین فکر نمیکنم.
اینها را نوشتم که نشان دهم چرا ظریف و کری در لوزان بست نشسته و بس بیشتر از دیگران برای به نتیجه رساندن مذاکرات «از جان» مایه میگذارند. و چرا آنها «در چند متری خط پایان» هنوز حس، تلاش، و احساس توان میکنند که به هر ترتیب شده – و بس مشتاق تر از دیگران – حتما به خط پایان برسند و امید که خواهند رسید.
برای هر دو دولت راه های برگشت همه بسته است و منتهی به دره های دهشتناک.